کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

شیرین زبون

تولدت مبارک

دخترم عشق مامان تولدت مبارک.2ساله شدی وحالا دیگه برای خودت خانمی شدی.   عزیزم الهی صد ساله بشی وزندگی سرشار از شادی وموفقیت داشته باشی.   من وبابا جون همیشه در تمام زندگیت همراهیت میکنیم تا این هدیه ناب الهی به   به ثمر برسه .این رو بدون که همیشه دوستت داریم ودر کنار تو غزل زیبای زندگی رو   زمزمه میکنیم وخدارو به خاطر داشتن تو شکر میکنیم.     کیمیا جونم گل زیبای من دوست دارم   ...
27 ارديبهشت 1393

کیمیا وباباجونش

  عشق پدر ودختر همیشه زبانزد ومعروفه.کیمیاهم از این قاعده مستثنی نیست.میخوام عکس های کیمیا   وباباجونش رو در این دو سال بذارم.   برای دیدن عکسها به ادامه مطلب مراجعه کنید.                                           ...
23 ارديبهشت 1393

روز پدر مبارک

پدر، تو تپش قلب خانه ای؛ وقتی هر صبح، با تلنگر عشق، از خانه بیرون میروی و با کشش عشق، دوباره باز میگردی. تو را به من هدیه دادند و من امروز، تمامی خود را به تو هدیه خواهم کرد؛ اگر بپذیری….. امروز بی نهایت دلتنگ پدر هستم…. تقدیم به همه بابا های خوب دنیا               ...
23 ارديبهشت 1393

تولد عقب افتاد

قرار بود این 5 شنبه تولد کیمیا باشه اما وفات حضرت زینب هستش.برای همین تولد دخملی افتاد 5شنبه   آینده .انشالله 1خرداد با چند روز تاخیر تولد رو برگزار میکنیم. من همه  وسایل تزییناتم رو آماده کردم.دوهفته روشون کار کردم خسته شدم اما از نتیجه اش راضی ام.
21 ارديبهشت 1393

خانم خونه

این روزا کیمیا جون خیلی به من در  انجام کارهای خونه کمک میکنه ومنم حسابی استراحت میکنم.   کاری نیست که از دستش بر نیاد از جارو کردن وسبزی پاک کردن بگیر تا باقالی پاک کردن وتلفن جواب دادن.   ناگفته نمونه که اسپند هم دود میکنه.                 در طی پاک کردن باقالی ها از دیوار صدا دراومد از کیمیا نه عجیب رفته بود تو نخ    در اوردن باقالی ها     دیگه من با تلفن خداحافظی کردم چون به هیچ عنوان به گرد پای کیمیا هم نمیرسم.با چنان سرعت    زایدالوصفی تلفن رو بر میداره که منو میگی ...
21 ارديبهشت 1393

مهربونیت منو کشته.

عزیزم این روزا حرفها وجمله های زیادی ازت شنیدم که علاوه بر شیرین بودنش تعجب من رو برانگیخته که    تو این کلمات وجمله ها رو کی یاد گرفتی که وقتی که به کار میبریشون زل زل وایمیستم و بهت نگاه میکنم   بابا ایولله.   من:کیمیا دخترم          تو:بیه مامانم (بله مامانم)   من:زود بیا حاضرشو میخوایم بریم بیرون             تو:باشه الان زود     من:   من:بیا لباستو بپوش         تو:پوش نه   من:سیر شدی دیگه غذا نمیخوای      تو:نه  دست مامان درد نتونه   من:   من :مشغ...
18 ارديبهشت 1393

برای تولد دست به کار شدم

کم کم دارم برای تولدت مقدمه چینی میکنم .تم تولدتو سیندرلا انتخاب   کردم وچون میخوام همه    کاراشو خودم انجام بدم سرم خیلی شلوغه.توهم که ماشالله خیلی   همکاری میکنی اصلا بهم    مجال نمیدی کار کنم.یا قیچی رو بر میداری یا چسبو.یا وسایل رو از دستم   میگیری میگی مامان    بریم اصلا از کار کردن من خوشت نمیاد.منم سعی میکنم کارامو وقتی   خوابی یا میری خونه مامانی    انجام بدم.چاره ای نیست باید یه جورایی با هم کنار بیایم.   اینم از سیندرلا ...
12 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام. این روزا سرم خیییییلی  شلوغه.اصلا فرصت   ندارم.زمان هم کم     میارم.یه کارایی دارم میکنم که بعدا تو فرصت   مناسب با عکس میگم بهتون.     ...
12 ارديبهشت 1393

بلا به دور

سلام عزیزم.یه مدتی هست که نتونستم بیام وپست جدید بذارم.اخه این یکی دو هفته اخیر زیاد برامون   جالب نبود.اولش که اون سرما خوردگی وتب های شدیدت وتا اومدی یکم خوب بشی ورو پا بیای اون   حالت تهوع کذایی ومسمومیتت.نمیدونم چرا اونجوری شدی  اخه بعداظهرش یکم لواشک خوردی که البته   خونگی بود ومطمئن ولی حالا باچی نساخت سر در نیاوردم.یکی دوساعت بعد از خوردن لواشک اومدی   پیشم وبه فهموندی که دلت درد میکنه.منم برات یه نبات داغ درست کردم وبهت دادم.اما دوباره اومدی   وبهم گفتی دلت درد میکنه.یه دفعه بالا اوردی الهی بمیرم برات چقدر سختی کشیدی.بعد از اون   چند بار دیگه بالا اوردی که منو...
7 ارديبهشت 1393

روزمادر مبارک

    مادرم ..عزیزم...بزرگ حامی ام...     چه عاشقانه عشق را به قلب کوچکم روانه ساختی     به هر کجا قدم گذاشتی:     بهارجاودانه ای پر از گل وامید را تو برایمان ساختی   .....     همیشه وهمیشه وهمیشه:پیشمان بمان                                     ...روزت مبارک مادرم   ...
1 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیرین زبون می باشد